۱۴۰۴ خرداد ۷, چهارشنبه

ایثارم می کنید؟ نه ولی ...(جهاد مانع دخول در زینب)

عیسی را هم میکنید؟ نه ولی ...

 در راستای سرکوب مردم سکسی و آزادیخواه ، صاحب همه باغ وحشها ، جوادهای خیابانی را به مزاحمت اخضر ناهاری از یاران امام نقی آورده بود و به زنان سکسی و پورن که حوری های خدا روی زمین هستند توهین میکردند و جمله  (بر وزن عمله) خلوتها هم قار قار می کردند و از عرزشت های اسلام ناب محمدی عر میزدند.

اخضر و ازرق از وق وق و عرعر مومنین و ارزشی ها وغیرتی ها  سرشان رفته بود. پس نزد ایکیوسان رفتند و او چاره را فرستادن اراذل اوباش عرزشی به نزد آقایشان امام حسین و عمه شان حضرت زینب دیدند.

پس به نزد پروفسور کیتسل رفتند و ماشین زمان را کار انداختند و تور دفاع از ارزشهای کربلا راه انداختند.

ماشین روی لحظه گاییدن کص و کون حضرت زینب اسیر شده توسط پیروزان کربلا تنظیم شد.

پس اتوبوس اتوبوس جوادهای خیابانی به سمت کربلا روانه شدند تا هی به شمر و یزید و خولی کون بدهند تا فرصت گاییدن کص و کون حضرت زینب عمه مومنین را نداشته باشند.

مردان ایثارگر و مومن و غیرتی دسته دسته اتوبوس میگرفتند به سمت خانه پروفسور کیتسل و ماشین زمانش می رفتند.

پس دوستان محمد و حاجی زاده ها و اخوان المسلمین و نژادهای عالی و ممد کلید روح و صادق کون اضافه و ابول های خدا و عقول خدا و خلیفه ها همانطور که آسان است همه روانه کربلا شدند و کون در طبق اخلاص به یزیدیان دادند و همین طور چند میلیون نفر رفتند و نسل مومنان و مسلمان به فاک رفت و وقتی که همه در کربلا بودند پروفسور کیتسل ماشین زمان را خاموش کرد و همه از دستشان راحت شدند.


 



 سه یزیدی و یک حزب الهی در حال ایثار مانع دخول در حضرت زینب. جهاد زینبی



۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۲, دوشنبه

اتوبوس2 کاندومهای دخترش

 نیکونژاد و سلکی و اسدی رازی در خیبان می رفتند و دختر اوغول تپه را دیدند از او خوششان آمد گونی روسرش انداخته دزدیدندش ببرند بکنندش.

فاطی دخترشون تو گونی با خود فکر کرد باید رد بگذارد پس جعبه کاندومهایش را از جیب درآورد و هر چند متر یکی زمین انداخت وقتی تمام شد جعبه نوار بهداشتی ها را درآورد یکی یکی انداخت زمین.

ساعتی بعد اوغول تپه دید دخترش نیامده رفت سر چارراهی که دخترش کیس ربایی میکرد .

دید کاندومی زمین افتاده و فهمید چه شده. 

رفت لاتها و اوباش محله را خبر کرد اتوبوس گرفتند و رد کاندومها و نوار بهداشتی ها را گرفتن دیدن به خانه ممد ابولی منتهی شدند دید نیکو و سلکی و اسدی و ممد ابولی مشغول 5Some بافاطی هستند.

داد زد بگیر این کونی ها رو مفت و مجانی میخوان با دخترم فایوسام کنند.

مردم ریختند و اون چهار تا را کردند  .

حواسشون بود نیکونژاد را جوری کردند که آمریکایی ها نفهمیدند.

پس ریختند همه را کردند و فاطی را برداشتند به خانه بردند.

۱۴۰۴ فروردین ۲۲, جمعه

داستان های کیریاکص (ارشاد روشنفکر جنسی)


به واجا و سپاه خبر دادند مردی درباره آزادی های جنسی می نویسد پس آنها افغانی و کص کش و عمله و حمال با درجات دکتری هم فرستادند او را ارشاد کنند.

اون مرد روشنفکر هم درعوضش خواهر و مادر مردان غیرتی مذکور را مستفیض کرد و هم در کص آنها هم گوزید و هم عن کرد به طوری که رحم أنها مثل وقتی که یزید و شمر در کص زینب در کربلا گوزیدند و ریدند، رحمش پر از گوه شد شدند.

نتیجه اینکه الاغ سپاهی یا واجا تو که مادرت مثل حضرت زهرا گند و گوه و عن بوده می خواهی با فحش و مزاحمت راه و رسم غلط مسلمانان را تحمیل کنی؟ مادرت پیش پدرت عن و ذلیل بوده و گوه اسلام سرلوحه غلطهای پدرت بوده.

فاحشه و فاجره و فاسقه و قحبه مردان و زنان مسلمان واقعی هستند.

آخه کیرم تو کون پیامبر اسلام که الان در جهنم به میرغضب جهنم کون میده به من که بیست ساله میرینم تو کص و دهن مقدسین و مقدسات اسلام گوه می خوری خزعبلات اسلام میگی یا تحمیل می کنی!

برو زینب رو از زیر عن و سنده و گوه حضرت یزید و حضرت شمر بکش بیرون.

کون امام تعالی و فرج امام زمان گشاد.

برهر چی افغانی توف و لعنت.

عن تو کص ننه پرسنل واجا و سپاه پاسداران.

۱۴۰۴ فروردین ۱, جمعه

آمریکائیه فهمید

 من و کوروش میرفتیم صدای نیکونژاد را شنیدیم داد میزد:

 آمریکاییه ترسید!

آمریکاییه ترسید!

رفتیم دیدیم جواد آقاجانی با کیر آمریکاییه نصف شده ولی نیکونژاد کونش را گرفته به چپ و راست می دود و برای رد گم کردن داد میزنه:

 

 آمریکاییه ترسید!

آمریکاییه ترسید!

 

صدای مترو

 من و شعبون تو مترو بودیم صدای نیکونژاد و حمید اخوان از بلندگوهای مترو ضعیف پخش میشد وشنیده میشد که مزاحم زنان بی حجاب میشدند و انواع آزار گفتاری میدادند.

شب ، منو شعبون به مادر و خواهر و دختر نیکونژاد و اخوان خدمت رسانی کردیم و کون این دو نامرد را هم پاره کردیم.

سری داستانهای اتوبوس: گاییدن کون سرکوبگران

 من و دوستم غلوم در خیابان بلوار فردوس میرفتیم دیدیم بدری اغول بیک و داودی و خلیفه یک مرد را دارن دو نفری میزنن تا دارایی اش را زورگیری کنن.

همین موقع نیروی کمکی رسید و ریختن سر اغول بیک و داودی گرفتنشون و زدنشون.

 یکی از کمکی ها ها گفت من خونه اینها رو بلدم همین جاهاس اتوبوس میگیرم بریم خواهرو مادرشون رو بگاییم.

کمی بعد اتوبوس آمد و از ما تماشاچی هم خواستن بریم این سه را بکنیم.

ماهم سوار اتوبوس شدم رسیدیم خونشون.

دخترشون دم در بود ما رو دید داد زد مامان مامان آخ جون بازم بابا دعوا کرده کیر برامون آورده.

اونجا سلکی و اسدی رازی و نیکونژاد داشتن زن و بچه داودی و اغل بیک و خلیفه را میکردند.

پیروز میدان گفت این  سه تا خیلی کونده و خوار کصده هستن اینها رو هم بکنید.

پس ما همه را کردیم هم یکراه کردیم هم دوراه کردیم هم سه راه کردیم هم چهار راه به میدان که رسیدیم دایم کردیم.

خانم اغول بیک موهای طلایی اش را تکان داد گفت اگه ما این شوهرامونو نداشتیم خیلی بی کیر میموندیم.

اغول بیک و داودی و خلیفه گفتن اگر امام حسین سه نفر مثل شما دلیر و کیرکلفت داشت نه کون خودش درکربلا  پاره میشد و نه زینب آنطور جر میخورد.

این را که گفت ما دیدیم از رو نمیره سه راه دیگه همشون را کردیم. 

نیکونژاد موقعی که کون میداد به ما گفت یه طوری بکنید آمریکایه نفهمه.